مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی
پارت هفتاد و دوم
زمان ارسال : ۱۳۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 14 دقیقه
عطا احساس میکرد خون خونش را میخورد! در نظر او معین سن بالا بود و اصلا نمیفهمید دختر جوانش چرا باید عاشق یک مرد چهل ساله شود که اتفاقا کمی هم از سنش بزرگتر به نظر میرسد و بدتر اینکه یک ازدواج ناموفق را پشت سر گذاشته است! قطعا که فریال عقلش را از دست داده بود!
قبول داشت که معین در ظاهر مرد بی شیله پیلهای به نظر میرسید و حتی جذاب هم بود! هر چند اهل پوشیدن لباسهای جوان پسند و امرو
اطلاعیه ها :
❌توجه❌
بیست و چهار ساعت پس از رایگان شدن آخرین پارت مونالیزا، تمام پارتهای این رمان دوباره به حالت ویآیپی بر میگردن.
با احترام
نویسندهی رمان
🔴 مونالیزا رو چجوری سریع بخونم؟🤔
با خرید اشتراک! روی «درخواست عضویت» بزنید یک پیام خودکار حاوی شماره حساب و هزینه ی اشتراک براتون میاد. بعد از واریز، تاریخش رو در جواب همون پیام بنویسید و شما فورا و مستقیم عضو می شید... بعد می بینید که تمام پارت ها براتون به رنگ سبز درمیاد و بدون محدودیت می تونید رمان رو بخونید.
همچنین می تونید تاریخ واریزتون رو هم در کانال تلگرامی
Writers _online
✅ادیت ها و اطلاعیه های رمان هم در همین کانال☝️
بفرستید تا در پی وی کد عضویت دریافت کنید
❌خبر مهم و فوری❌
حالت سکه ای در تاریخ یکشنبه ۱۱ شهریور ماه برداشته و اشتراک رمان نیز افزایش خواهد یافت.
۲۴ ساعت پس از پایان پارت گذاری؛ رمان از حالت سکه ای خارج می شه و دلیلش توی کانال تلگرامی نوشته شده.
با احترام
نویسنده ی رمان
سلام نویسنده ی رمان هستم😅 وَ قراره آخرین اطلاعیه این رمان رو بخونید.
از بیست و پنجم دی ماه تا به امشب با رمان مونالیزا کنارتون بودم... با قصه ای که گاهی شما رو احساساتی کرد و گاهی خندوند و گاهی هم به شما نشون داد خصلت های ناپسند چقدر می تونن آزار دهنده باشن!
در کنار شما لحظات فوق العاده ای داشتم که به من نشون داد آنلاین نویسی با تمام سختی ها و استرس هایی که برای شخص نویسنده داره چقدر می تونه لذت بخش باشه.
از آدم هایی براتون گفتم که به وجودشون ایمان دارم حتی اگه توی سرم زندگی کنن و تمام تلاشم رو کردم تا شما هم مثل خودم با قلبتون احساسشون کنید و از پس کلمات و جملاتی که نوشتم اون ها رو ببینید.
اومدم بهتون بگم این نهایت تلاش من برای روایت این قصه در تمام این ۱۲۳ پارت بود که با عشق فراوان تایپ کردم.
تشکر ویژه دارم از دوستانی که برای حضورشون در اینجا ارزش قائل بودن و با کامنت هاشون اعلامش کردن.
بسیار بسیار ممنونم که با حمایت های شما وجود «مونالیزا» در چارت برترین ها ثابت بود... چه در رمان های برتر هفته، ماه و سال و چه در پر بحث ترین ها!
و تشکر می کنم از دوستانی که به قلم و تعهد کاری بنده در رابطه با پارت گذاری به موقع اعتماد کردن و اشتراک رمان رو خریداری کردن.
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که عقیده داشتن سکه هایی که می گیرن بنده رو ثروتمند نمی کنه و به عشق رمان با سختی های سکه گرفتن کنار اومدن و همراهم بودند .
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که رمان رو بدون سکه و رایگان خوندن؛ اما خودشون رو مسئول دونستن کامنت هایی جهت حمایت از رمان بذارن.
خداحافظ خانواده ی مظفری
خداحافظ خانواده ی رفیعی
و خداحافظ خانواده ی امینی
💚💚💚
رمان جدید بنده با نام «مهمیز های سیاه» در ژانر مافیایی و اکشن و با قصه ای کاملا متفاوت در حال پارت گذاری در بخش آنلاینه که همراهی شما رو با عشق می طلبه💚
امیدوارم از رمان لذت برده باشید و بدونید که دوستی ما پایداره💚
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
آزاده دریکوندی | نویسنده رمان
ممنونم ازت عزیزم😍💚 اصلا هم دیر نشده مرسی🙈💚💚
۵ ماه پیشمرضیه
00تولدت مبارک خواسته هات بشن داشته هات مثل اینکه رضا و ستاره هم قراره اضافه بشن داره جذابتر میشه ۲بیچاره فریال تصمیم گیری واسش خیلی داره سخت میشه قطعا ی کاری میکردم ن سیخ بسوزه ن کباب
۵ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
ممنونم عزیزم😍😍💚 اره خیلی فریال توی شرایط بدی گیر کرده واقعا سخته💔 مشکل اینه که اون راهی که نه سیخ بسوزه نه کباب نیست😔
۵ ماه پیشایلما
00دختر باید مثل ستاره شر وشیطون باشه گلیم خودش و بتونه از آب دربیاره🤨😂یکیم مثل فریال اشکش دم مشکشه🤣البته فضول زیاده داره این وسط یکیش نازنین ک اشکش و دربیارن
۵ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
ستاره اگه به جای فریال بود الان زن معین بود و دیگه تمام😂
۵ ماه پیشایلما
00طفلی فریال دلم براش سوخت🥲🥺عطا چه سرسخته😐دوسشداره معین و چراسنگ میندازی😒
۵ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا عطا خیلی یه دندهاس😕 شرایط معین انقدر براش غیر قابل قبوله که حتی نمیخواد فرصت بده بشناستش💔
۵ ماه پیشآمینا
00خوبه که پیمان هم داره سامون میگیره.فرهاد و گلشن رفتن ماه عسل قبل از عروسی😅دلم برای فرهاد تنگ شده چندوقته ازش خبری نیست.عطا بگو به جهنم هرکار خواستی بکن پس فردا نیای بگی مامانش اینو گفت خواهرش فلان کر
۵ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
فرهاد رو فعلا نداریم فکر کنم پارت ۷۶ بیاد🤔 عطا هرگز نمیگه اینو🥲💔
۵ ماه پیشآمینا
00۲.حتما پایان فصل فریال میگه من معین رو میخوام اجازه ازدواج رو از دادگاه میگیرم😅😅(عمرا اگه فریال از این عرضه ها داشته باشه)والا من دیگه رد دادم۳.بیا بگو کادو تولد چیا گرفتی منم اول تیر تولدمه😘
۵ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
آخه به عرضه نیست. این حرکت خییییلی حرکت سختیه🥲 اگه فرهاد بدون اطلاع و رضایت ازدواج کرد فرق داشت. پسرا تو قید و بند این چیزا نیستن دخترا احساسی ان💔
۵ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
کادو تولد کدومه فدای تو بشم من😂 دارم سبزی خورشتی سرخ میکنم فردا شام مهمان دارم😂تولد تو هم پیشاپیش مبارکا باشه مهربون💚💚
۵ ماه پیشآمینا
00مرسی آزاده بانوتولدتم مبارک آرزوهات برات خاطره بشن🥳🥳.تو پارت هدیه بدی یا ندی ما دوست داریم🥰من گلشن رو بیشتر از فریال دوست دارم🤩۱.والا موقعیت بدیه آدم نمیدونه چی بگه وچیکار کنه هردوطرف رو دوست داره
۵ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
ممنونم عزیزم😍💚 آره خیلی موقعیت بدیه واقعا 🥺آدم نمیدونه باید چیکار کنه
۵ ماه پیشپرنیا
00ای وای عطا چرا چنین کردی با این دختر آخه گناه داره؟🥺🥺 خودش ب زور وبدبختی زیادبعشقش رسیده حالا واس این بنده خدا داره شرط میذاره. ستاره تو چرا انقد خودتوداری کوچیک میکنی آخه🤦 ♀️🤦 ♀️🤦 ♀️
۵ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
عطا دیگه تیر خلاص رو زد😔💔
۵ ماه پیشپرنیا
00تولدت مباااارک🥳🥳🥳🥳کنارهمسر و پسر گلت سالم و سرحال باشی همیشه و موفقیتت روز افزوون❤️❤️
۵ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
خیلی ممنونم عزیزم😍💚
۵ ماه پیشمهلا
00💜💜
۵ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
💚💚
۵ ماه پیش
ایلما
00تولدت مبارک عزیزم امیدوارم تک تک لحظات زندگیت درکنار خانوادت پرازشادی باشه❤️❤️(ببخشید تبریکم یکم دیرشد🥲